زن برده نیست

ساخت وبلاگ
این ترم امید داشتم که جبران نمره‌های بد پارسال رو انجام بدم ولی نشد. دیروز نمره‌هام که اومد که کف انتظارم نسبت به تلاش این ترمم بود خیلی ناراحت شدم و نمی‎دونستم باید چی کار کنم :(  خیلی سعی کرده بودم طی ترم روحیه‌ام رو در مقابل مشکلات نگه دارم از پس درس‌ها بر بیام و ... امّا نتیجه خیلی پایین‌تر از حد انتظارم شد و الان معدل کلم زیر 17 قرار می‌گیره و ناراحتم. زن برده نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت زن برده نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khaterate-fardac بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 30 ارديبهشت 1397 ساعت: 15:39

وقتی که خبر قبولی توی این دانشگاه رو دیدم دوستش نداشتم. نمی‎خواستم برم. اون هم منو دوست نداشت و تا می‎تونست من رو اذیت کرد که فکر انصراف از دانشگاه جدی به سرم زد و حتی در شرف اجرا بود. یادمه که کمک خدا بود و بس و مشکلات دانشگاه بعد از یک ماه حل شد و نیازهای اولیه من تو دانشگاه حل شد. گریه شوق ریختم. از امکانات دانشگاه راضی بودم از استادها همینطور و همه‌چی خوب پیش می‌رفت پذیرفته بودم که دانشگاه شریف نیستم و سعی بر این داشتم با وضعیت موجود تلاش کنم. تا اینکه اون موضوع کذایی پیش اومد. اونم درست وسط فرجه‌ها و بدترین نتایج این 18 سال اخیر رو کسب کردم. دیگه فکر می‌کردم تمام شدم. نه امید تحصیلی نه آینده و نه ... اردیبهشت نزدیک تولدم بود خودم رو جمع کردم و برای امتحان‌ها و نتایج مقبول بود. طول کشید که با واقعیت‌ها کنار بیام؛ تا اینجا داستان تکراریه شاید قبلاً هم جایی نوشته باشمش. مسئله اصلی این بود که من پارسال می‎خواستم استاد مشاورم رو از دانشگاه شریف بگیرم ولی بد عمل کردم و از لحاظ تحصیلی خوب عمل نکردم. چندین ماه عقب افتادم و با استاد مذکور تا به امروز چشم تو چشم نشده بودم. طی یک ماه اخیر تصمیماتم خیلی عوض شده و موقعیت‌های جدیدی پیش روی من قرار گرفته. الان این فرصت رو دارم که جبران کنم و شاید بشه مسیر زندگیم رو تغییر بدم و اونی بشم که رویاشو میدیدم. زندگی بهم نشون داده که از کشتن‌های روی زن برده نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت زن برده نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khaterate-fardac بازدید : 8 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 0:32

از وقتی اومدم تهران یکی از دلخراش‎ترین صحنه‌هایی که باهاش مواجه شدم افرادی بود که توی سطل‌های زباله می‎گشتند و دقیقاً نمیدونم با اون کیسه‌های بزرگ زباله چی ‌کار می‌کنند.به هر حال دیدن کودکان دلخراش‌تر هستش؛ اونایی که تو این سن حقشون تحصیل و بازی کردنه. من آدم بد غذایی هستم و خیلی از غذاهای خوابگاه رو نمی‎تونم بخورم و بجاش شب‌هایی که غذا رزرو ندارم شام رو تخم‌مرغ می‌خورم یا یه چیز صبحانه‌ای و ... با خودم فکر کردم دیدم من نمی‎تونم با بخشش 1500 تومن پول به افراد فقیر کمکی کنم ولی مثلاً با رزرو یه زرشک پلو با مرغ و بخشش اون به یه نفر می‎تونم یه وعده غذایی براش فراهم کنم. می‎دونم مشکلی حل نمی‎کنه ولی حداقل می‌دونم بی‌تفاوت نبودم و شاید امید به اینکه آدم‌ها به هم بی‎تفاوت نیستند هم توی دل اونایی که بهشون کمک می‎شه روشن کردم. تصمیمم اینطور بود که به طور رندوم به این افراد که تعدادشون توی تهران کم نیست کمک کنم که بحث گداپروری نباشه تا الان انگشت شمار موفّق به انجام این کار شدم  و قصد دارم 2 تا از خاطره‎هاش رو اینجا اشتراک بذارم. بار اوّل یک شنبه شب بود وقتی داشتم برمی‎گشتم 2 دست ناهار هم اتاقی‌ها که دانشگاه نیومده‌ بودند همراه من بود تو راه برگشت دیدم یه کودک تقریباً 155 سانتی‌متری رفته بالای یکی از این سطل‌های زباله و خیلی خم شده که ازش چیزی برداره. دلم می‎خواست یکی از غذاهای دوستانم رو ب زن برده نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت زن برده نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khaterate-fardac بازدید : 10 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1396 ساعت: 22:10

حس می‌کردم اینقدر بد شدم که دیگه توفیق انجام کار خیر رو ندارم؛ بعد از ظهر به دانشگاه رفته بودم که مقداری درس بخونم امّا نخونده بودم ناهارم رو ساعت 5 عصر خورده بودم خورش بادمجان بود و عجیب خوشمزه.ساعت 10 شب داشتم برمی‌گشتم خیابون‌های تاریک، نمی‎دونم چرا حتی ترس این رو نداتشم که خفت بشم. موسیقی گوش میدادم و سعی می‎کردم روحیه خودم رو حفظ کنم. تا حالا اینقدر به این فکر نبودم که اعمالم چطور توسط دیگران قضاوت می‎شه. با خودم می‎گفتم این موقع شب دیگه هیچ آشغال جمع کنی هم نیست که کمک کن البته غذایی برای اونا سفارش نداده بودم ولی یاد این افتاده بودم که چند هفته پیش کمک می‌کردم.  حس اینکه بد شدم حس اینکه واسه موفقیت‌های علمی و ... خیلی دیر شده. هم کلاسی‌های دوران دبیرستانم شیکاگو و فرانسه درس می‎خونند.  اون طرف خیابون یه مرد میان‎سالی بود با یه کوه زباله روی دوشش بدون اینکه ذره‌ای فکر کنم رفتم دنبالش و خورش بادمجانی که برای جمعه سفارش داده بودم رو بدون هیچ کلامی بهش دادم. خندید وتشکر کرد. خنده‌اش به دلم نشست و گفتم شب خوبی داشته باشی و رفتم. شاید اگه خنده‌اش نبود هیچ حس خوبی بهم دست نمی‌داد و حس نمی‎کردم کار مهمی کرده باشم. هرچند که این کارها وظیفه هست چون حس می‌کنم در قبال امکاناتی که برام قرار داده شده مسئول هستم و باید تلاش کنم به بقیه که این امکانات رو نداشتند کمک کنم. زندگی خیلی عجیب شده زن برده نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت زن برده نیست دنبال می کنید

برچسب : مهربانش, نویسنده : 2khaterate-fardac بازدید : 25 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1396 ساعت: 22:10

قبل از هرچیز بگم هیجان زده‌ام بله خیلی هم هیجان زده‌ام به خاطر فکری که با مرور خاطرات دیروز عصر به ذهنم رسید. این فکر چیه؟ نخواهم گفت د: چرا؟ چون یه خواننده خیلی محترم دارم که با اینکه خصوصی‌ترین چیزها رو از من می‌دونه حس می‌کنم اگه این تصمیم هم بدون زن برده نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت زن برده نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khaterate-fardac بازدید : 9 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1396 ساعت: 14:22

الان دو هفته هست که من در مسائل سخت اعتقادی گیر کردم، از یک طرف دارم سعی می‌کنم انسان خوبی باشم و از یک طرف دیگه به شدت سست عنصر در مقابل هوس‎های این دنیا.به درسم لطمه بدی خورده و نمی‌دونم چطور باید جبرانش کنم. واسه خودم می‎نویسم و پاک می‎کنم. دائم ب زن برده نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت زن برده نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khaterate-fardac بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1396 ساعت: 14:22

پارسال محرم تو رفت و آمد بودم  نشد عزادری کرد فقط یه شمع‌زنی داشتیم که حاجت برآورده نشد و از لحاظ روحی بهم ریختم و ...امسال من اصلاً تو پیش‌فرضم عزاداری نبودش و قصد کاری نداشتم شب تاسوعا بودش دوستم گفت که بریم بیرون خرید کنیم و کلی اصرار کرد منم برای اینکه تنها نباشه باهاش رفتم بیرون، بعدش یه جا دید دارند نذری میدن اصرار که بریم منم رفتم و تو یه صف ایستادیم. یه نفر اونجا بود که خیلی تقلا می‌کرد که زن برده نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت زن برده نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khaterate-fardac بازدید : 8 تاريخ : جمعه 14 مهر 1396 ساعت: 6:09

خاطرات فرداخاطرات فرداتشکّر از سه وبلاگ‌نویسچت رومدستان مرئی http://khaterate-farda.blog.ir/ می نویسم هر آنچه را که می خواهم در خاطرم باقی بماند fa http://blog.ir/ //bayanbox.ir/preview/2664304471276770879/cloud-strife.jpg http://khaterate-farda.blog.ir/ Tue, 04 Jul 2017 18:28:59 +0430 http://khater زن برده نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت زن برده نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khaterate-fardac بازدید : 16 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 3:23

سلام خب امروز 2 سال از اوّلین پست وبلاگی من می‌گذره، البته قبلش هم وبلاگ داشتم امّا به هدف‌ کوتاه مدّت بودش و اصلاً در مورد خودم نمی‌نوشتم. به هر حال عدو سبب خیر شد و من وبلاگ نویسی رو آغاز کردم. قبل از اینکه وبلاگ نویس بشم وبلاگ خون بودم  د: مهسا یکی از اون سه نفری هست که می‌خوام ازش تشکّر کنم. مهس زن برده نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت زن برده نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khaterate-fardac بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 14 تير 1396 ساعت: 15:47

سلام راستش قرار بود یه پست برای تشکّر از 3تا از دوستان بنویسم ولی واجب دیدم که این پست که خیلی قبل‌ترها دوست داشتم بنویسم رو بویسم. این پست خیلی خصوصیه پس در موردش نظری نمی‌خوام و پیشاپیش عذرخواهی من رو بپذرید. همین که تو دنیای تنهاییم کنارمید خیلی با ارزشه و برای این مطلب نظر نمی‌خوام. شاید این پست زن برده نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت زن برده نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khaterate-fardac بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 31 خرداد 1396 ساعت: 16:44